اول مهر

   

این عکس دفتر من نیست ها .. خدایش من با انضباط بودم

خلاصه یادش بخیر مدرسه ما خیلی بزرگ بود من که کلاس اول بودم تو همون مدرسه داداشم  (علی)کلاس پنجم ، پسر عموم(مهدی) بود کلاس چهارم بود عموم یا پسر عموم با موتور میومدن دنباله پسر عموم (مهدی) ، منو علی هم چتر میشدیم با موتور میرفتیم خونه . 4 ترک مینشستیم رو موتور . بعد تو خیابونه مدرسه همکلاسی هامونو که میدیدیم زبون در میوردیم....  

(بقیه در ادامه مطلب )

سر خودکار بیک (سر لوله) رو میکردیم زیر جلد پلاستیکی دفترمون فوتبال بازی میکردیم 

شما یادتون نمیاد زمستون اون وقتا تمام عشقمون

این بود که رادیو بگه مدرسه ها به خاطر برف تعطیله ! (البته تا همین دبیرستانم این عشق تو وجودمون بود)  

شما یادتون نمیاد خط کشهائی که محکم می زدیم رو مچ دستمون دستبند می شد !   

شما یادتون نمیاد کارت صد آفرین می‌دادن خر کیف می‌شدیم 

هزار آفرین که می‌دادن خوده خر می‌شدیم ! 

برگه های امتحانی بزرگی که سر برگشون

آبی رنگ بود و بالای صفحه یه “برگه امتحان” گنده نوشته بودن   

شما یادتون نمیاد، توی خاله بازی یه نوع کیک درست میکردیم به اینصورت که بیسکوییت

رو توی کاسه خورد میکردیم و روش آب میریختیم

اییییی الان فکرشو میکنم خیلی مزخرف بود چه جوری میخوردیم ما